طنّاز
.:: Your Adversing Here ::.
? ?

دعواهای آخر شب زن و شوهر !!!

یك شب كه من و همسرم توی رختواب مشغول ناز و نوازش بودیم. در حالی كه احتمال وقوع حوادثی هر لحظه بیشتر و بیشتر می‌شد یك دفعه خانم برگشت و به من گفت: "من حوصله‌اش رو ندارم فقط می‌خوام كه بغلم كنی."
چی؟ یعنی چه؟
و اون جوابی رو كه هر مردی رو به در و دیوار می‌كوبونه بهم داد:
تو اصلاً به احساسات من به عنوان یك زن توجه نداری و فقط به فكر رابطه‌ی فیزیكی ما هستی!
و بعد در پاسخ به چشم‌های من كه از حدقه داشت در می‌اومد اضافه كرد:
تو چرا نمی‌تونی من رو بخاطر خودم دوست داشته باشی نه برای چیزی كه توی رختواب بین من و تو اتفاق می‌افته؟
خوب واضح و مبرهن بود كه اون شب دیگه هیچ حادثه‌ای رخ نمی‌ده. برای همین من هم با افسردگی خوابیدم.
فردای اون شب ترجیح دادم كه مرخصی بگیرم و یك كمی وقتم رو باهاش بگذرونم. با هم رفتیم بیرون و توی یك رستوران شیك ناهار خوردیم. بعدش رفتیم توی یك بوتیك بزرگ و مشغول خرید شدیم.
چندین دست لباس گرون قیمت رو امتحان كرد و چون نمی‌تونست تصمیم بگیره من بهش گفتم كه بهتره همه رو برداره. بعدش برای اینكه ست تكمیل بشه توی قسمت كفش‌ها برای هر دست لباس یك جفت هم كفش انتخاب كردیم. در نهایت هم توی قسمت جواهرات یك جفت گوشواره‌ای الماس.
حضورتون عرض كنم كه از خوشحالی داشت ذوق مرگ می‌شد. حتی فكر كنم سعی كرد من و امتحان كه چون ازم خواست براش یك مچ‌بند تنیس بخرم، با وجود اینكه حتی یك بار هم راكت تنیس رو دستش نگرفته‌بود. نمی‌تونست باور كنه وقتی در جواب درخواستش گفتم: "برشدار عزیزم."
در اوج لذت از تمام این خرید‌ها دست آخر برگشت و بهم گفت: "عزیزم فكر كنم همین‌ها خوبه. بیا بریم حساب كنیم."
در همین لحظه بود كه گفتم: "نه عزیزم من حالش و ندارم."
با چشمای بیرون زده و فك افتاده گفت:"چی؟"
عزیزم من می‌خوام كه تو فقط كمی این چیزا رو بغل كنی. تو به وضعیت اقتصادیه من به عنوان یك مرد هیچ توجهی نداری و فقط همین كه من برات چیزی بخرم برات مهمه."
و موقعی كه توی چشماش می‌خوندم كه همین الاناست كه بیاد و منو بكشه اضافه كردم: "چرا نمی‌تونی من و بخاطر خودم دوست داشته‌باشی نه بخاطر چیزایی كه برات می‌خرم؟"
خوب امشب هم توی اتاق‌خواب هیچ اتفاقی نمی‌افته فقط دلم خنك شده كه فهمیده "هرچی عوض داره گله نداره."

  • نوشته : امیر و سجاد
  • تاريخ: چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:دعواهای آخر شب زن و شوهر !!! ,
  • ازدواج، هدف است یا راهی برای رسیدن به آرامش؟

    ازدواج همانند پول، قدرت و موقعیت اجتماعی بالا، وسیله و راهی است بهمنظور رسیدن به هدفهای بزرگتر و مهمتر و بهعبارت دیگر، زن و مرد به این علت با هم ازدواج میکنند که علاوهبر تداوم نسل، نیازهای احساسی، عاطفی، جنسی، مالی، حمایتی و استقلالیشان بهدرستی برطرف شود.

    با رفع نیازهاست که طرفین به آرامش و تعادل رسیده و در مسیر پویایی و تکامل قرارمیگیرند و با ارائهی مهر، محبت و همبستگی عمیق نسبت به یکدیگر، علاوهبر شکوفایی استعدادها و دستیابی به آرامش درونی، از بسیاری فسادها، انحرافها، سردرگمیها، بیبندوباریها، خلافها، تجاوزهای جنسی، جنایتها و... جلوگیری میکنند.

    ازدواجهایی که با معیارهای درست و از روی آگاهی صورتگیرد، باعث تکامل شده و منجر به سلامتی، آرامش و امنیت فکری و سعادت زوجین که هدف نهایی هر ازدواجی میتواند باشد، میگردد. متأسفانه بسیاری از ازدواجها چون با معیارهای نادرست، غیرمنطقی و ناآگاهانه و با توجه به سنتهای اشتباه صورتمیگیرد، مسألهساز میشوند چراکه این گروه از ازدواجها علاوهبر اینکه به رشد و تکامل زوجها کمک نمیکنند، باعث میشوند بخش بزرگی از انرژی و عمر آنان، صرف حلوفصل مشکلات ناشی از ازدواجشان گردد.

    در اینجا ازدواج بهجای ایجاد آرامش و شکوفایی استعدادها، انرژیهای آنان را بلعیده و مشکل و چالش بزرگی در زندگی مشترک بهوجود میآورد. به علت عدم آگاهی و شکلگیری ازدواجهای غلط است که طرفین، خود را اسیر مشکلات ازدواج میبینند. در چنین شرایطی، زن یا مرد و یا هر دو، دچار بحران شده و همواره از اضطرابها و تشویشها، بیماریها و ناراحتیهای متعدد ناشی از ازدواج اشتباه رنج میبرند.

    بهطور خلاصه:
    وقتی ازدواجی با معیارهای درست صورتبگیرد و زن و مرد هر دو آگاهانه نیازهای همدیگر را بهدرستی بشناسند و برطرف سازند، آرامش و خوشبختی واقعی نصیبشان میگردد. برعکس، ازدواج با معیارهای نادرست، طرفین را دچار انواع مشکلات و بحرانها خواهد نمود.
    فرض کنید برای رفاه خود، اتومبیلی تهیه کردهاید تا با سرعت بیشتری به مقصد برسید، اما این ماشین مدام نیاز به تعمیر و تعویض لوازم دارد و با صرف پول، وقت و انرژی فراوان، شما را دچار انواع گرفتاریها میکند. درواقع این وسیله بهجای اینکه به رفاه و آسایشتان کمک کند، شما را در مسیر انواع گرفتاریهای ناخواسته و غیرقابل پیشبینی قرارمیدهد. بهعبارت دیگر، وسیلهای که میبایست کارتان را آسان سازد و به حل مشکلاتتان کمک کند، خود مشکلزا و مشکلساز شده و انواع مشکلات، بحرانها و گرفتاریهای ناخواستهی جدیدی را فراهم میسازد.

    در مورد ازدواجهای ناموفق، این ضربالمثل فارسی مصداق پیدا میکند: «بهجای اینکه قاتق نان بشود، قاتل جان میگردد.»

    در بسیاری از ازدواجها، زن و مرد و یا هر دو، چنان گرفتار مسائل زندگی مشترک میشوند که تحت شرایطی سخت و طاقتفرسا قرارمیگیرند و بقیهی عمر خویش را صرف حل مسائلی میکنند که ناشی از عدم آگاهیهای آنان در امر ازدواج و زندگی مشترک است. درنتیجه بسیاری از زوجها به این باور اشتباه میرسند که عمر خویش را صرف حل گرفتاریها و مشکلات ناشی از زندگی مشترک نمودن، امری عادی و طبیعی است!!!

    بهعبارت دیگر، زن و شوهر همهی زندگی مشترک را بهدنبال یافتن راهحلهایی میکنند که صورتمسألهی آن غلط است.

    تکرار میکنم: ازدواج و تشکیل زندگی مشترک، بهمنظور رفع نیازها و حل مسائل طرفین میباشد؛ وقتی ازدواج با معیارهای اشتباه و از روی ناآگاهی صورتپذیرد، طرفین ناخواسته دچار انواع مسائل و مشکلات شده و ناچار میشوند زمان و انرژی و امکانات خود را صرف رفع مشکلات کنند. بهعبارت ساده، وقتی بین باورها، اولویتها و اندیشهها، هدفها و عقاید زن و مرد، هماهنگی وجود نداشته و درک و فهم مشترک بین آنان نباشد، زندگی مشترک در مسیر برخوردها، تعارضها، تهاجمها، سوءتفاهمها، بیتفاوتیها و... قرارمیگیرد و هر دو طرف، دچار عواقب و نتایج منفی فراوان شده و زندگیشان، به صحنهی کارزار تبدیل میشود و آنان را در اضطراب، تشویش و نگرانی دائمی قرارداده و روحیهای منفی و مأیوس را بر آنان حاکم میگرداند.

    در زندگی، هدفها به موازات باورها حرکت میکنند. به اینمعنی که وقتی باور یا هدفی در ذهنمان فعال میشود، رفتارهای هیجانی متفاوتی را از خود بروز میدهیم. بهعنوان نمونه، در برابر یک موضوع، اگر آن را بپذیریم یا تحمل کنیم، واکنش احساسی و رفتاری متفاوت از خود نشان میدهیم. به این معنی که وقتی وضعی را پذیرا میشویم، یک یا چند ویژگی همسرمان هرچند برخلاف میلمان باشد را پذیرفته، با موضوع مسؤولانه روبهرو شده و محترمانه و با انصاف، با همسرمان برخورد میکنیم. از عملکرد او نمیرنجیم و در صدد انتقام برنمیآییم چراکه آن شرایط را پذیرفتهایم.

    در حالیکه وقتی موضوعی را تحمل میکنیم، از عملکرد همسرمان دلگیر شده و احساس دلسردی، ضعف، درماندگی و فشار کرده و دچار تشویش و اضطراب میشویم و تصور میکنیم در حق ما، ظلم میشود. در این شرایط، حالت دفاعی بهخود میگیریم و برای اینکه ثابت کنیم حق با ماست، آگاهانه یا ناآگاهانه در صدد انتقام برمیآییم و خود را در مسیر زندگی مشترک تلخی قرارمیدهیم.

    باید بدانیم کسانی که اعتمادبهنفس بالایی دارند، انعطافپذیر بوده و بهراحتی شرایط بیرونی را پذیرا میشوند و مسؤولانه با آن برخورد میکنند اما افرادی که از کمبود اعتمادبهنفس رنج میبرند، انعطافپذیری کمتری دارند و هرگونه نرمش در برابر شرایط نامساعد را بهمنزلهی شکست برای خود تصور میکنند و برای نشاندادن اعتمادبهنفس کاذب خویش، با قاطعیت و یکدندگی در جایی که میبایست کوتاه بیایند، میایستند و شکست خود را با تصمیمهای اشتباه فراهم میآورند.

    وقتی آگاهیهای زن و شوهر بالا باشد، هریک با همدلی و انعطافپذیری بیشتر، سعیمیکنند احساس بهتری نسبت به دیگری پیدا کنند و هر دو، احساس برنده شدن داشته باشند. در چنین شرایطی، زن یا شوهر سعینمیکند با کنترل دیگری، قدرت خود را به رخ او بکشد و او را در حالت تدافعی قرار داده و احساس بازندگی را به همسرش تحمیل کند.


    هر زن و شوهر برای اینکه زندگی مشترک خود را در مسیر مثبت و درست قرار دهد، میبایست از خود بپرسد:

    * برای بهتر ساختن رابطهی بین خود و همسرم، چه کارهایی میتوانم انجام دهم؟

    * در رابطه با همسرم چه هدفهایی را دنبال میکنم؟ این طرز اندیشه و نحوهی عملکرد، مرا به هدفهایم که داشتن زندگی مشترک شاد و آرام است، رهنمون میکند یا مرا از آنها دور میسازد؟ به عبارت دیگر، آیا رفتار و ابراز احساسات و اندیشههایم، در مسیر هدفهایم قراردارند یا بر ضد آنها هستند؟

    * روش زندگیام تحت تأثیر عوامل مثبت و سازنده است یا منفی و مخرب؟

    * در مسیر دستیابی به هدفها، عوامل منفی که میبایست آنها را کنار گذاشت و همچنین نقاط قوت و عوامل مثبت که باید بیشتر به آنها تکیه کرد، کداماند؟

    * سبک زندگی من با معیار و ارزشهایم، بهصورت واقعی هماهنگی دارد یا نه؟

    * در زندگی مشترک، چهقدر تلاش میکنم که باورها، اولویتها، اندیشهها و عملکرد و بهطور کلی هویت خود و همسرم را بشناسم؟ به تفاوتها، تضادها و تفاهمها، چهقدر توجه میکنم؟ برای تفاهم و نزدیکی بیشتر، چه شیوههایی را بهکار میگیرم؟

    * در زندگی مشترک، به هدفهای مشخص خود بیشتر توجه دارم یا داشتن رابطهی بهتر با دیگران را ترجیح میدهم؟

    * کدام رفتارها به من کمک میکند تا با اتکاء به آنها، رابطهی زناشویی خوبی را با همسرم تجربه کنم؟

    * به چه طریقی میتوانم حس احترام خود را به همسرم نشان دهم؟

    * آیا شما جزو آن گروه از زن و شوهرهایی هستید که بیان اندیشهها و احساسهای واقعیتان به همسرتان، برایتان مشکل است؟

    باید دانست که مبادلهی اندیشهها و احساسات صادقانه بین زن و شوهر، بسیار مفید بوده و باعث صمیمیت بیشتر آنان میگردد.

    یافتن پاسخهای مثبت و مناسب به پرسشهای بالا، آگاهی شما را نسبت به شناخت نیازها و چگونگی رفع نیازهای خود و همسرتان افزایش داده و شما را در مسیر ساخت زندگی زناشویی موفق و پربار قرارمیدهد!

  • نوشته : امیر و سجاد
  • تاريخ: چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:ازدواج, هدف است یا راهی برای رسیدن به آرامش؟ ,
  • ده نوع رابطه زناشویی كه سرانجامی نخواهد داشت

    توصیه هایی مهم برای روابط زناشویی

     


    1) رابطه ای كه در آن بیش از آنچه به شما عشق می ورزند، عشق می ورزید.

     


    در یك رابطه، هنگامی كه فقط یكی از طرفین در اكثر اوقات از لحاظ روحی تعقیب كننده و دیگری تعقیب شونده می‌باشند، سالم نبوده و از تعادل خارج شده و محكوم به شكست خواهد بود.


    2) رابطه ای كه در آن بیش از آنچه كه شما عشق می ورزید، به شما عشق می ورزند.


    در چنین رابطه ای كه قلبتان را بطور كامل در طبق اخلاص نگذاشته اید، هیچگاه احساس رضایت نخواهید داشت.


    3) رابطه ای كه در آن شیفته توانایی های بالقوه نامزد/همسر خود می باشید.


    داشتن یك رابطه سالم با همسرتان به معنی عشق ورزیدن به او به خاطر كسی كه هست، می باشد. نه عشق ورزیدن به او علی رغم كسی كه هست و یا به امید كسی که خواهد بود.


    4) رابطه ای كه درآن ماموریت نجات همسرتان را به عهده دارید.


    معتادین به نجات دیگران نه از آن رو كه با همسرشان تفاهم دارند، بلكه به این دلیل كه احساس می كنند مجبورند به او كمك كنند، به روابط وارد می شوند. كسانی كه ماموریت نجات دیگران را به عهده دارند، غالبا حس ترحم را با عشق اشتباه می گیرند.


    5) رابطه ای كه در آن به نامزد /همسرتان به عنوان یك الگو و آموزگار چشم دوخته اید.


    وقتی عاشق كسی می شوید كه الگوی شماست، مشكل است رابطه ای طبیعی داشته باشید. ممكن است رفتار یا گفته هایتان به گونه ای باشد كه گویی برابرید، اما در ذهنتان برای او مرتبه و مقام افزوده ای قائل باشید كه این نیز به نوبه خود هر گونه احساس اختیار و قدرت را از شما سلب خواهد كرد.


    6) رابطه ای كه در آن به دلائل بیرونی شیفته نامزد/همسر خود شده اید.


    هرگاه شیفته یك ویژگی شخصیتی در ابعاد و صورتهای مختلف كسی شدید، از خود بپرسید: اگر این فرد این ویژگی را نداشت آیا همچنان برایم جذاب بود و می خواستم با او ازدواج كنم؟


    7) رابطه ای كه در آن شما و نامزد / همسرتان از تفاهم جزئی برخوردارید.


    این نوع رابطه می تواند بسیار فریبنده باشد، مخصوصا هنگامی كه همان یك زمینه ای كه در آن تفاهم برخوردار هستید، برای شما اهمیت زیادی داشته باشد و به راحتی آن را با پیوندی عاشقانه و قوی اشتباه بگیرید.


    8) رابطه ای كه در آن نامزد/همسر را از روی سركشی و عصیان انتخاب می كنید.


    گاهی افراد كسانی را برای ازدواج انتخاب می كنند كه خصوصیات شخصیتی آنها در تضاد كامل با آنچه كه مورد نظر والدینشان می باشد است، در این صورت این امكان وجود دارد كه از رابطه خود به عنوان روشی به منظور سرپیچی و عصیان در مقابل والدین خود استفاده می كنید، نه از آنرو كه فرد مناسب را یافته اید.


    9) رابطه ای كه در آن نامزد/همسر را به عنوان عكس العملی در قبال نامزد/همسر قبلی خود انتخاب كرده اید.


    در این رابطه، شما فردی را انتخاب می كنید كه در او فقط به دنبال آن دسته از ویژگیهایی هستید كه رابطه قبلیتان فاقد آنها بوده است.


    10) رابطه ای كه در آن نامزد/همسرتان از نظر روحی و عاطفی در دسترس شما نیست.


    این نوع از رابطه روابطی را در بر می گیرد كه نامزد /همسر از نظر عاطفی و روانی با كسی دیگر درگیر است و بطور كامل نتوانسته است درگیری عاطفی خود را با شخص سوم حل كند

  • نوشته : امیر و سجاد
  • تاريخ: چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:ده نوع رابطه زناشویی كه سرانجامی نخواهد داشت ,
  • صفحه قبل 1 صفحه بعد


    tannaz

    امیر و سجاد

    tannaz

    http://tannaz.loxblog.ir

    طنّاز

    دعواهای آخر شب زن و شوهر !!!

    طنّاز

    به وبلاگ من خوش آمدید

    طنّاز